We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more
Welcome to the game
Please wait
By sending message, sending greeting cards, viewing profiles and adding members to your friend list , Gegli will give you scores. The scores which Gegli gives you depends on the level of the user that you make action to them. Scores you receive, will be divided to points scores, level scores and leaderboard scores based on the like level you specify, if you don’t specify your like level, they will be divided equally. In addition to making actions to the other members you can get scores by converting your Gohar credits ( which gives you daily) or buy new credits. If you turn fun button on, a game bar will show your scores in top of each page, but to see the full details and make changes and other actions you can click on “more information” button
With point scores you can buy different type of VIP accounts
With level scores, you can get to higher level, and with higher levels, users will get higher scores to connect with you.
With leaderboard scores you have a chance to get to the top 100 users list and if you have higher scores you will get to top 10 users of Gegli in first page of the social network.
Gohar credits will be added to your account one time every day if login to your home page and they can be converted to points, level and leaderboard scores.
شخصي به نام پل یك
دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت كرده بود. شب
عید هنگامی كه پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد كه دور و بر
ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می كرد. پل نزدیك ماشین كه رسید پسر پرسید: " این ماشین
مال شماست ، آقا؟" پل سرش را به علامت تائید تكان داد و گفت: برادرم به عنوان
عیدی به من داده است". پسر متعجب شد و گفت:
"منظورتان این است كه برادرتان این ماشین را همین
جوری، بدون این كه دیناری بابت آن پرداخت كنید، به شما داده است؟ آخ جون، ای كاش..." البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزویی می خواهد
بكند. او می خواست آرزو كند. كه ای كاش او هم یك همچو برادری داشت. اما آنچه كه پسر گفت سرتا پای وجود پل
را به لرزه درآورد:
" ای كاش من هم یك همچو برادری بودم." پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و سپس با یك انگیزه آنی
گفت: "دوست داری با هم تو ماشین یه گشتی بزنیم؟"
"اوه بله، دوست دارم." تازه راه افتاده بودند كه پسر به طرف پل بر گشت و با
چشمانی كه از خوشحالی برق می زد، گفت:
"آقا، می شه خواهش كنم كه بری به طرف خونه ما؟" پل لبخند زد.
او خوب فهمید كه پسر چه می خواهد بگوید. او می خواست به
همسایگانش نشان دهد كه توی چه ماشین بزرگ و شیكی به خانه برگشته است. اما پل باز در
اشتباه بود.. پسر گفت: " بی زحمت اونجایی كه دو تا پله داره، نگهدارید." پسر از پله ها بالا دوید. چیزی نگذشت كه پل صدای برگشتن او را
شنید، اما او دیگر تند و تیـز بر نمی گشت. او برادر كوچك فلج و زمین گیر خود را
بر پشت حمل كرده بود. سپس او را روی پله پائینی نشاند و به طرف ماشین اشاره كرد :
" اوناهاش، جیمی، می بینی؟ درست همون طوریه كه طبقه
بالا برات تعریف كردم. برادرش عیدی بهش داده و او دیناری بابت آن پرداخت نكرده. یه روزی من هم یه
همچو ماشینی به تو هدیه خواهم داد ...
اونوقت می تونی برای خودت بگردی و چیزهای قشنگ ویترین
مغازه های شب عید رو، همان طوری كه همیشه برات شرح می دم، ببینی." پل در حالی كه اشكهای گوشه چشمش را پاك می كرد از ماشین
پیاده شد و پسربچه را در صندلی جلوئی ماشین نشاند. برادر بزرگتر، با چشمانی براق و
درخشان، كنار او نشست و سه تائی رهسپار گردشی فراموش ناشدنی شدند